== شمار گویشوران ==

شمار کسانی که عربی را همچون [[زبان مادری]] به کار می‌برند ۱۷۴ تا ۴۴۲ میلیون تن است. عربی زبان رسمی ۲۵ کشور است که کل جمعیت آ‌ن‌ها نیز براساس آمار [[سیا]] ۳۲۹ میلیون تن است. مکان تکلم ==

محدوده جغرافیایی را که گویشوران زبان عربی در آن اکثریت را دارند [[جهان عرب]] می‌نامند که شامل بیش از ۲۰ کشور می‌شود که از [[خاورمیانه]] آغاز شده و تا افریقای شمال غربی ادامه می‌یابد.

== گویش‌ها و لهجه‌ها ==

*نوشتار اصلی: [[گویش‌های عربی]]

مقوله زبان عربی بر مجموعه زیادی از گویش‌ها و لهجه‌های مختلف دلالت می‌کند که به طور کلی به سه بخش تقسیم می‌شود:

*عربی کلاسیک یا قرآنی،

*عربی استاندارد یا فصیح و یا کتابی

*عربی محاوره‌ای یا جلفی و یا دارجة

در تمام کشورهای عربی [[لهجه]] استاندارد جهت تدریس در مدارس و تألیف کتاب‌ها و جراید به کار برده می‌شود.

اما هر منطقه از دنیای عرب، گویش محلی خاص خود را دارد که گاه تفاوت‌های مابین آنها به حدی است که عرب‌ها مجبور به تکلم به عربی کتابی با هم می‌شوند. دلیل وجود تعدد گویش‌ها و لهجات در زبان عربی را تأثیر زبان‌های پیشین موجود در آن مناطق قبل از تسلط زبان عربی بر آن منطقه‌ها دانسته‌اند. در حالت کلی عربی محاوره‌ای را به دو بخش [[خاورمیانه‌]]ای و مغربی تقسیم می‌کنند اما به طور دقیق تر عربی دارای ۴ گویش زیر است که هر کدام خود دارای لهجات متعددی است.

*عربی [[مصر|مصری]]

*عربی مغربی (شامل لهجات: [[مراکش]]ی، [[تونس]]ی، [[الجزایر|الجزایری]] و...)

*عربی شرقی (شامل لهجات: [[لبنان]]ی، [[فلسطین]]ی، و عرب زبانان غرب کشور [[اردن]])

*عربی عراقی و یا خلیجی (شامل لهجات عراقی، کویتی، عربستان سعودی، عرب زبانان شرق سوریه، ساحل خلیج فارس از عراق تا کشور عمان و(استان خوزستان)در ایران به علاوه [[استان الشرقیه]] کشور [[عربستان سعودی]]...)

از این میان عربی مصری به عنوان گویش محاوره‌ای زبان دوم مشترک بین تمام عرب زبانان به کار می‌رود. و دلیل آن وجود انبوه فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی و منابع عربی به این گویش است (مانند فارسی تهرانی که در بین فارسی زبانان ایران به عنون لهجه محاوره‌ای دوم به کار می‌رود.) 

تفاوت لهجه‌ها در گویش‌های عامیانه‌ زبان عربی در واژگان، دستور زبان و شیوه‌ تلفظ کلمات به‌ چشم می‌خورد.

بیشترین تفاوت‌ها بین گویشهای غرب و شرق کشورهای عرب زبان وجود دارد برای نمونه‌(کویتی و مراکشی!!)

در تفاوت‌های مربوط به‌ چگونگی تلفظ می‌توان به‌ چگونگی تلفظ حرف /ق/ اشاره‌ نمود که‌ در لهجه‌ بادیه‌ نشینان و عراقی‌ها /گ/، در لهجه‌ مصری و سوریه‌ /ء/ و در لهجه‌ فلسطینی /ک/ تلفظ می‌شود.

ویا چگونگی تلفظ /ج/ که‌ در لهجه‌ مصری /گ/ تلفظ می‌شود مانند الجمهوریة => الگمهوریة.

== تأثیر زبان‌های دیگر بر زبان عربی ==

در زبان عربی از دوران‌های کهن زبان‌های بیگانه روی آن تأثیر گذاشته‌اند؛ از این میان می‌توان به تأثیر زبان‌های ایرانی و یا رومی کهن بر آن اشاره کرد، حتی در در نصوص قرآن چنین واژه‌هایی نسبتاً به وفور یافت‌ می‌شوند هر چند که زبان عربی بنا بر خاصیت داتی خود که واژه‌ها در آن صرف می‌شوند چهره وامواژه‌ها را چنان دگرگون می‌نماید که تشخیص ریشه آن بسیار دشوار می‌گردد.

از واژه‌های ایرانی و رومی کهن که از دیرباز به زبان عربی وارد شده‌اند می‌توان موارد زیر را نام برد:

=== از زبان‌های ایرانی ===

در عربی: زمان (از زَمان در پهلوی)، مهرگان (مهرجان در عربی معنای جشنواره بخود گرفته‌است)، برنامه (برنامج)، فیروز، تنور، خندق، قناة، قلعة (کلات)، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، ،آجر، گچ = جص - خنجر= خونگر- طربوش = سرپوش و دهها واژه دیگر...

و در قرآن یکصد کلمه اصل پارسی و یا معرب شده از پارسی وجود دارد که از این نظر پر نفوذترین زبان بر ادبیات قرانی تلقی می‌شود: دین، سراج از چراغ، جند، (دکا دکا = تکه تکه)، سجیل، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)،

مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید) و هزاران کتاب «معجم المعربات الفارسیه: منذ بواکیر العصر الحاضر» نوشتهٔ  محمد التونجی دربردارندهٔ بیش از سه هزار وامواژهٔ فارسی است. واژه دیگر...

=== از زبانهای دیگر ===

اما در عصر حاضر واژه‌های زیادی از زبان‌های اروپایی وارد زبان عربی شده‌اند که‌ یا در قبل در عربی وجود نداشته‌ و مجال ساخت آنها نبوده ویا از لحاض معنایی امکان ساخت آن در عربی زیاد موفقیت آمیز نیست. بیشتر این واژه‌ها در عرصه سیاست (مانند: الإمبریالیة، الإیدیولوجیا...)، یا هنر و ادبیات (مانند: رومانسیة، فلسفة، فلم (فیلم)، سیناریو (سناریو)...) و یا صنعت و تکنولوژی (مانند: باص، رادیو، ورشه - تلفون، تلفزیون، کمبیوتر...) هستند.

== تأثیر زبان عربی بر دیگر زبان‌ها ==

{{درخواست یادکرد منابع بخش}}

گاهی اوقات مشکل می‌نماید که بتوان از زبان عربی مفهومی را به ویژه در متون اسلامی به درستی و دقت به زبانی دیگر ترجمه نمود. عکس این قضیه نیز در موارد گوناگون صادق است (مخصوصا در متون علمی و صنعتی). از آنجا که قرآن به عربی نگاشته شده‌است و مسلمین سنتا بر این باورند که غیرممکن و نادرست است که متون مقدس مذهبی (قرآن، نماز، اذان...) خود را به زبانی دیگر ترجمه نمایند و بیم از عدم رسایی مفهوم دقیق متون آن را داشته‌اند مجموعه این عوامل همراه با علل مختلف دیگری همچون همجواری جغرافیایی، تجارت و مهاجرت... راه را به کلی بر تسلط کامل عربی بر کلیه زبان‌هایی که تحت نفوذ امپراتوری اسلامی و یا صرفاً فرهنگ اسلامی بوده‌اند هموار کرده‌است.

تأثیر عربی بر زبان فارسی بیش از ۳۰٪ بوده‌است و واژگان عربی از طریق زبان فارسی به زبانهای [[اردو]]، [[کشمیری]]، [[پشتو]]، [[تاجیکی]] و تا حد زیادی به [[ترکی]]

نیز سرایت نموده و در حد بسیار ملایمتر به زبان‌های [[عبری]] و [[کردی]].

زبان عربی توانسته‌است با توجه به جنبه تقدس دینی باعث زوال زبانهای مصری و منطقه شمال افریقا و اردن و سوریه شود این زبان بر اسپانیایی نیز تأثیر گذاشته‌است اما زبان [[بربر]] یا [[امازیغی]] و [[قبطی]] پس از ۱۴۰۰۰ با مقاومت در مقابل هژمونی عربی توانسته‌است تحت اشغال و سلطه عربی به حیات خود ادامه دهد {{نیاز به ذکر منبع}}

==منابع==

*ح‍ج‍ازی‌، م‍ح‍م‍ود ف‍ه‍م‍ی‌، «زب‍ان‌ش‍ن‍اس‍ی‌ ع‍رب‍ی‌: درآم‍دی‌ ت‍اری‍خ‍ی‌ - ت‍طب‍ی‍ق‍ی‌ در پ‍رت‍و ف‍ره‍ن‍گ‌ و زب‍ان‍ه‍ای‌ س‍ام‍ی»‌، ت‍ه‍ران‌، س‍ازم‍ان‌ م‍طال‍ع‍ه‌ و ت‍دوی‍ن‌ ک‍ت‍ب‌ ع‍ل‍وم‌ ان‍س‍ان‍ی‌ دان‍ش‍گ‍اه‍ه‍ا، ش‍رک‍ت‌ ب‍ه‌ن‍ش‍ر، ۱۳۷۹.

·   زبان عربی گذشته از پیوند هزارو چند ساله اش با زبان فارسی ، زبان دین ماست و لذا برای بررسی آن حتما لازم است که ادبیات عرب و تاریخ ادبیات عرب برسی شود . تا دوره های ادبی از جاهلیت تا عصر ما و آثار هر عصر و نیز عوامل فرهنگی و غیر فرهنگی موثر در آن ، کاملا روشن شود و تمام خطوط و جزئیات شخصیت روانی و اجتماعی و هنری ادبا به وضوح تصویر شود.عربها واژه ادب رادرمعانی مختلفی به کار می برند ، در زمان جاهلیت به

 

·   معنی دعوت به طعام مهمانی ( مأدوبه ) بود. و در جاهلیت و اسلام به خلق کریم و حسن معاشرت با خواص و عوام به کار می رفت. سپس بر تهذیب نفس و آموزش صفات پسندیده و معارف و شعر اطلاق شد. در قرن نهم میلادی و قرون بعد از آن همه علوم و فنون را از فلسفه و ریاضیات و نجوم و کیمیا و طب و اخبار و انساب و شعر و جز آن را از آنگونه معارف والا که در بهبود بخشیدن به روابط اجتماعی به کار می آید در بر می گرفت.

 

·         در قرن دوازدهم ، لفظ ادب در شعر و نثر و آنچه به آن دو مربوط است چون نحو و علوم لغت و عروض و بلاغت و نقد ادبی استعمال شد.

·         ادب عربی به دو قسم تقسیم می شود: ادب انشائی یا ایجادی و ادب وصفی یا موضوعی که نخستین آن شامل شعر و نثر است و دومی شامل تحلیل ادبی و تاریخ ادب

فنون ادبی عربی نیز بر دو قسمک می باشند:

·         فنون ادبی شعری و فنون ادبی نثری . فنون ادبی شعری عبارتند از شعر قصصی یا حماسی ، شعر غنائی ، شعر تمثیلی و شعر تعلیمی .


ادب عربی قدیم از شعر حماسی و تمثیلی خالی است. زیرا قوم عرب کمتر شهرنشین بود و بیشتر به واقعیت گریش داشت و از این رو تخیلش بارور نشده بود. از طرف دیگر شیوه کسب روزی به وسیله شعر که در میان شاعران قوم رواج گرفت جائی برای سرودن اشعار حماسی و تمثیلی باقی نگذاشت. با این همه اگرچه ادب عربی از آثار حماسی بلند و طولانی خالی است از قصائدی که در آنها روح حماسی می باشد خالی نیست.

·         اما فنون ادبی نثری عبارتند از تاریخ و خطابه و قصه و تعلیم و رسائل . ادب قدیم عربی از داستانهای طولانی نیز خالی است. عرب نثر را به دو گونه می نوشت:نثر مرسل و نثر مسجع.

 

·         در میان اعراب شعر بیش از نثر عرصه بروز یافت و از سجع آغاز شد و به ارجوزه ها رسید و از آنجا به اوزان مختلف راه یافت. دوره های ادب عربی نیز در سه نهضت منحصر می شود: نهضت جاهلی و اموی ، نهضت عباسی ، نهضت جدید.بنابر این این دوره ها از عصر جاهلیت شروع می شوند و تا ظهور اسلام و بعد از آن حمله مغول و تأثیر آن بر ادب عربی کشیده می شوند. بر اساس موشکافیهای تاریخی و ادبی و مطالعه تطبیقی زبان شناسانه باید به اصالت شعر جاهلی نظر داد. و شعر عربی پس از آن دجار تحول و دگرگونی

 

·         گردید و شاعران معروفی چون امرئ القیس و زهیر و اعشی و ... پیدا شدند و هرکدام سبک و بینش خاصی داشتند و تصویر خاصی در شعر خویش نمایان کردند. باآمدن اسلام ادب و زبان عربی نیز از قرآن و اسلام تاثیر پذیرفت و ارزش و اهمیت یافت که از صورت یک زبان قومی و محلی در گوشه ای محجور از دنیا به موقعیت یک زبان مهم جهانی نایل گردید و با مشارکت موثر همه مسلمین به ویژه ایرانیان ، گسترش و دامنه ای کم نظیر یافت و آثار و آثار بیشماری در موضوعات گوناگون به عربی نوشته شد.

     زبان عربي به عنوان يكي از زبانهاي غني و پرجاذبه كه علاوه بر تاريخ طولاني از گستردگي شايان توجهي برخوردار است ، داراي ويژگيهاي قابل توجهي است كه فراگيري و آموزش آن را اهميت بيشتري مي بخشد .

       ساختارهاي بديع و دل انگيز ،‌ فراواني واژگان ، پويايي پذيرش از ديگر زبانها ،‌تنوع در تعبير و استواري در نظام زباني از مهم ترين ويژگيهاي اين زبان است .

زبان عربي به عنوان زبان كتاب جاودان الهي و ميراث پربهاي اسلامي از حديث و تاريخ و تفسير وجه مشترك ميان مسلمانان جهان می باشد . همچنين جمعيت انبوهي كه از خاور ميانه تا شمال افريقا و مرزهاي جنوب شرق آسيا با اين زبان گفتگو مي كنند و گسترش وسائل ارتباط جمعي همچون شبكه هاي ماهواره اي و اينترنت ، مجلات و نشريات متعدد روز به روز بر دامنه زبان عربی می افزايد و  اهميت فراگيري و استفاده از اين زبان را دو چندان مي كند .

اين ضرورت براي فارسي زبانان كه از طرفي دلدادگان معارف ديني و نيازمند به استفاده از منابع اصيل آن مي باشند و از طرف ديگر زبان آنان با زبان عربي آميختگي فراوان داشته و ادبيات مشترك اين خاستگاه را تقويت مي كند ، از درجه بالاتری برخوردار است . ضمناً ارتباط و پيوند همه جانبه با محيط هاي عربي بويژه كشورهاي مجاور موجب مي شود كه زمينه فراگيري و آموزش زبان عربي بيش از پيش در ايران رونق گيرد .

از اين رو كانون زبان ايران در سال 1368 اقدام به تأسيس بخش عربي نموده و در طول بيش از يك دهه از فعاليت های آموزشی خود اين بخش توانسته است گام كوچكي در راستاي ترويج اين زبان بردارد .

1 ـ اهداف آموزش عربي

‌أ) امکان سخن گفتن روان و صحيح با اين زبان در محيط هاي علمي ـ تجاري ـ فرهنگي و سياحتي .
‌ب) آشنايي بيشتر و عميق تر با فرهنگ غني اسلامي .
‌ج) امکان بهره گيري بيشتر و بهتر از متون علمي و ادبي فارسي مربوط به دوره اسلامي .
‌د) برقراري ارتباط با بيش از يک ميليارد مسلمان در سطح جهان و نيل به الگوي مترقي گفتگوي تمدنها بويژه با ملت هاي شرقي
‌ه) فراهم آوردن زمينه مناسب براي بکارگيري و استفاده از زبان عربي در عرصه هاي کار و فعاليت همچون سازمان ها و نهادهاي دست اندرکار در امور رسانه اي ، مطبوعاتي ، فرهنگي

 

، زيارتي ، سياحتي ، تجاري ، حقوقي ، آموزشي ، تبليغاتي و اطلاع رساني و مانند آن .

و) کسب موفقيت بيشتر دانش آموزان و دانشجويان در دروس عربي در سطح مدارس ، دبيرستانها و دانشگاهها و داوطلبان شرکت در امتحانهاي ورودي به مقاطع تحصيلي دانشگاهي .
‌ز) امکان استفاده از شبکه هاي تلويزيوني و راديويي ، مجلات ، روزنامه ها و سايت هاي اينترنتي عربي
 

2 ـ بخش عربي در حال حاضر در دو گرايش فعاليت دارد :

 الف ) مکالمه عربي در 3 مرحله :
• مقدماتي               4 ترم
• مياني                   4 ترم
• پيشرفته                4 ترم
در اين شاخه کانون زبان براي نخستين بار از شيوه بديع و نويني با نام "
صدي الحياة " ( پژواک زندگي ) که مبتني بر تمرکز بر مهارتهاي 4 گانه زباني بوده و از روشهاي سمعي ـ بصري نيز استفاده مي نمايد ، بهره گرفته تا امکان آموزش زبان عربي امروزي و در عين حال با ساختار درست را با کمک مدرسان آشنا به زبان کاربردي عربي فراهم آورد . زبان آموزان در اين گرايش مي توانند پس از پايان دوره به عربي صحبت کرده ، با شنيدن مطالب عربي به فهم آن نائل شده ، متون را بخوانند و انشاء و نامه نگاري به زبان عربي را انجام دهند .


ب ) قواعد عربي در 2 مرحله :
• عمومي               4 ترم
• تخصصي             4 ترم
در مرحله نخست زبان آموز کليات دستور زبان عربي را در صرف و نحو آموخته يک دوره کامل آن را فرا مي گيرد و در مرحله تخصصي نيز موارد دقيق و پيچيده دستور زبان را در سطحي گسترده تر به همراه اطلاعات فشرده اي از علوم بلاغت مي آموزد .



به گزارش روز سه شنبه خبرنگار ايرنا، "مسعود فکري" دبير علمي و اجرايي هفته زبان عربي در جمع خبرنگاران با اشاره به اينکه توافقنامه همکاري بين کانون زبان ايران و دانشگاه دمشق و دانشگاه المنار تونس امضاء شد، گفت: طي توافقنامه اي که بين دانشگاه هاي مذکور به امضا رسيد کارگاه هاي آموزشي در راستاي افزايش مهارت تدريس براي مدرسان برگزار مي شود.
وي با اشاره به اينکه دوره نخست اين کارگاه ها در تهران و دوره هاي ديگر نيز در دمشق برگزار شد، افزود: برگزاري هفته زبان عربي در تهران از بندهاي مهم اين توافقنامه است.
فکري اضافه کرد: در هفته زبان عربي درقالب برگزاري همايش زبان عربي که از 26خردادماه آغاز و تا 28خردادماه ادامه خواهد داشت، گروه هاي از کشور هاي عربي که

 

مشغول آموزش زبان عربي به غير زبانان هستند به تهران خواهند آمد.
دبير علمي و اجرايي هفته زبان عربي ادامه داد: برگزاري همايش زبان عربي از ويژه برنامه هاي اصلي هفته زبان عربي است که اين همايش در واقع يک همايش داخلي و خارجي است که با ارسال مقالات علمي در خصوص آموزش زبان عربي آغاز شده است.
فکري افزود: در هفته زبان عربي نيز نمايشگاه جانبي از 40روش آموزش ديداري، شنيداري و نوشتاري آموزش زبان عربي به غير عربي زبانان در معرض ديد و استفاده متخصصان اين امر قرار مي گيرد.
وي برگزاري دو کارگاه آموزشي طراحي امتحان جامع زبان عربي و کارگاه بررسي نقاط ضعف در آموزش زبان عربي و آسيب شناسي اين زبان را از ديگر برنامه هاي هفته زبان عربي برشمرد.
فکري اظهار داشت: گروه زبان عربي دانشگاه تهران، دانشگاه تربيت مدرس، دانشکده صدا و سيما، سازمان ثبت، انجمن ايراني زبان و ادبيات عربي از مراکز مشارکت کننده با کانون زبان ايران براي برگزاري هتفه زبان عربي است.
به گفته وي، برنامه ريزي و بررسي شيوه هاي موفق آموزش زبان عربي، روش هاي آموزش با محوريت آسان سازي آموزش، نقش آموزش دهندگان و بررسي شاخص هاي مناسب براي مدرسان اين زبان، زبان عربي از نگاه فراگيران، مشکلات، نيازها و سازگارهاي آن ها از محورهاي برگزاري هفته زبان عربي است.
دبير علمي و اجرايي همايش زبان عربي اظهار داشت: مخاطبان اين همايش مي تواند برنامه ريزان آموزشي کشور در حوزه زبان عربي، مدرسان اين زبان، مولفان و پژوهشگران براي توليد منابع در زمينه زبان عري باشند.
فکري با اشاره به اينکه کانون زبان ايران از توليدات مولفان و پژوهشگران حمايت مي کند، از اهداف اصلي و اساسي برگزاري هفته زبان عربي را ايجاد حلقه ارتباط بين متخصصان اين حوزه با حوزه هاي خارج از کشوراعلام کرد.                                                                                                                       از انقراض حكومت ساساني تا پايان قرن سوم هجري --> نفوذ لغات عربي در لهجات ايراني

پيداست كه اين نفوذ سياسي و ديني و همچنين مهاجرت برخي از قبايل عرب بداخله ايران و آميزش با ايرانيان و عواملي از اين قبيل باعث شد كه لغاتي از زبان عربي در لهجات ايراني نفوذ كند. اين نفوذ تا چند قرن اول هجري بكندي صورت ميگرفت و بيشتر ببرخي از اصطلاحات ديني (مانند: زكوة، حج، قصاص...) واداري(مانند: حاكم، عامل، امير، قاضي، خراج...) و دسته‏يي از لغات ساده كه گشايشي در زبان ايجاد ميكرد يا بر مترادفات ميافزود(مانند: غم، راحت، بل، اول، آخر...) منحصر بود و حتي ايرانيان پاره‏اي از اصطلاحات ديني و اداري عربي را ترجمه كردند مثلاً بجاي «صلوة» معادل پارسي آن «نماز» و بجاي «صوم» روزه بكار بردند.
در اين ميان بسياري اصطلاحات اداري(ديوان، دفتر، وزير...) و علمي(فرجار، هندسه، استوانه، جوارشنات، زيج، كدخداه...) و لغات عادي لهجات ايراني بسرعت در زبان عربي نفوذ كرد و تقريباً بهمان نسبت كه لغات عربي در لهجات ايراني وارد شد از كلمات ايراني هم در زبان تازيان راه يافت.
بايد بياد داشت كه نفوذ زبان عربي بعد از قرن چهارم هجري و خصوصاً از قرن ششم و هفتم ببعد در لهجات ايراني سرعت و شدت بيشتري يافت.
نخستين علت اين امر اشتداد نفوذ دين اسلام است كه هر چه از عمر آن در ايران بيشتر گذشت نفوذ آن بيشتر شد و بهمان نسبت كه جريانهاي ديني در اين كشور فزوني يافت بر

درجه محبوبيت متعلقات آن كه زبان عربي نيز يكي از آنهاست، افزوده شد.
دومين سبب نفوذ زبان عربي در لهجات عربي در لهجات ايراني خاصه لهجه دري، تفنن و اظهار علم و ادب بسياري از نويسندگانست از اواخر قرن پنجم به بعد.
جنبه علمي زبان تازي نيز كه در قرن دوم و سوم قوت يافت از علل نفوذ آن در زبان فارسي بايد شمرده شد.
اين نفوذ از حيث قواعد دستوري بهيچروي(بجز در بعض موارد معدود بي اهميت) در زبان فارسي صورت نگرفته و تنها از طريق مفردات بوده است و حتي در مفردات لغات عربي هم كه در زبان ما راه جست براههاي گوناگون از قبيل تلفظ و معني آنها دخالتهاي صريح شد تا آنجا كه مثلاً بعضي از افعال معني و وصفي گرفت (مانند:لاابالي= بي‏باك. لايعقل= بي‏عقل، لايشعر= بي‏شعور، نافهم...) و برخي از جمعها بمعني مفرد معمول شده و علامت جمع فارسي را بر آنها افزودند مانند: ملوكان، ابدالان، حوران، الحانها، منازلها، معانيها، عجايبها، مواليان، اواينها...
چنانكه در شواهد ذيل مي‏بينيم:
ببوستان ملوكان هزار گشتم بيش گل شكفته برخساركان تو ماند
(دقيقي)
وگر بهمت گويي دعاي ابدالان نبود هرگز با پاي همتش همبر
(عنصري)
گر چنين حور در بهشت آيد همه حوران شوند غلمانش
(سعدي)
زنان دشمنان در پيش ضربت بياموزند الحانهاي شيون
(منوچهري)
بيابان درنورد و كوه بگذار منازلها بكوب و راه بگسل
(منوچهري)
من معانيهاي آنرا ياور دانش كنم گر كند طبع تو شاها خاطرم را ياوري
(ازرقي)
گذشته از اين نزديك تمام اسمها و صفتهاي عربي را كه بفارسي آوردند با علامتهاي جمع فارسي بكار بردند(مانند: شاعران، حكيمان، زائران، امامان، عالمان. نكتها، نسخها، كتابها...)
بدين جهات بايد گفت لغات عربي كه در زبان فارسي آمده بتمام معني تابع زبان فارسي شده و اصولاً تا اواخر قرن پنجم جمعهاي عربي نيز بنحوي كه امروز ميان ما معمول است تقريباً مورد استعمالي نداشته است.                                                                                                                               در آغاز دوران اسلامی مسلمانان تلاش کردند قرآن را به نگارش در آورند. و عدهٔ کمی از آنها که نوشتن می‌توانستند شامل «
علی‌بن ابیطالب»، «عمربن خطاب» و «طلحة‌بن عبیدالله» قرآن را به نگارش درآوردند. در این نگارش از حروف نبطی یا سریانی استفاده شد. خط‌های نبطی و سریانی هر دو از خط آرامی منشا گرفته بودند. در این خط ابهامات زیادی بود و حروف بدون نقطه نوشته می‌شدند و مصوت‌های کوتاه و برخی مصوت‌های بلند مانند «ا» در میان واژه‌ها نوشته نمی‌شد.
برای نمومه در این خط ب، ن، ت، ثوی همانند هم نوشته می‌شدند و یاح، خ، ج و یاسوشهمانند بودند.

پس از آنکه عرب‌ها ایران را تسخیر کردند، چون بیشتر عرب‌ها خواندن و نوشتن نمی‌دانستند، ایرانیان را برای کارهای دیوانی استخدام کردند. ایرانیان دیوان سالار نیز که پی به مشکلات

 

خط عربی بوده بودند تلاش کردند شیوه نوشتار را بهبود بخشند. ایرانیان با ذوق و سلیقه خود و با نیم نگاهی به خط پهلوی، خط نوشتاری را تکامل بخشیدند. در واقع خط عربی و فارسی کنونی، خطی است که ایرانیان در شکل گیری و تکامل آن سهم عمده‌ای داشته‌اند.

خط عربی در آغاز در کلک (قلم) نسخ برگرفته از شیوه نگارش خط نبطی نوشته می‌شد. با فتح تیسفون کلک کوفی نیز بر آن اضافه شد که در کوفه رایج شد و این همان کلکی است که دیوانسالاران اصلاحات خود را بر آن اعمال کردند که بزودی در کلک (قلم) نسخ نیز انجام شد. سریانی‌های مقیم شام خط عربی را با چند قلم می‌نوشتند که از آن میان، کلک سطرنجیلی ویژه کتابت تورات و انجیل بوده‌است. کلک کوفی از کلک سطرنجیلی پدید آمد و هر دو قلم از هر جهت بهم می‌مانند.

بعدها در دوران عباسیان، کلک‌های دیگری نیز برای این خط رواج یافت که شامل قلم جلیل، قلم سجلات، قلم دیباج، قلم اسطور مار بزرگ، ثلاثین، قلم زنبد، قلم مفتح، قلم حرم، قلم مد مرات، قلم عمود، قلم قصص و قلم حرفاج.

در زمان مأمون نویسندگی اهمیت پیدا کرد و نویسندگان در نیکو ساختن خط به پیکار پرداختند و چندین قلم دیگر به نام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبارالحلیه، قلم ریاسی. و درنتیجه، خط کوفی به بیست شکل درآمد. ولی قلم نسخ، بهمان شکل پیشین در میان مردم و برای تحریرات غیررسمی معمول بود تا آنکه ابن مقله خوشنویس نامی متوفی به سال ۳۲۸ ه‍. ق. با نبوغ خود قلم نسخ را به گونه نیکویی درآورد سپس به بازبینی زمان، خط نسخ فروعی پیدا کرد و به گونه کلی دو خط نسخ و کوفی در نوشتار عربی معمول گشت و هر کدام از آن شاخه‌هایی داشت که در سده هفتم هجری مشهورترین آن به اقلام سته مشهور بوده است و به قرار زیر بوده‌است:ثلث، نسخ، محقق، ریحانی، توقیع و رقاع.

اگرچه‌ بعضی‌ نوشته‌اند که‌ پیش‌ از ۲۰۰ ه.ق‌ خطوطی‌ بجز خط کوفی‌ دیده‌ شده‌ است‌، اما اکثر دانشمندان‌ ابن‌ مقله‌ را اولین‌ مبتکر و مخترع‌ خط عربی‌ دانسته‌اند و پس‌ از وی‌ افرادی‌ چون‌ محمد بن‌ سمسانی‌ و محمد بن‌ اسعد شیوه او را فرا گرفتند و ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ هلال‌ معروف‌ به‌ ابن بواب‌، این‌ شیوه‌ را از آن‌ دو آموخت‌ و تکمیل‌ و تنقیح‌ کرد و بیشتر خطوطی‌ که‌ ابن‌ مقله‌ پدید آورده‌ بود را کمال‌ بخشید. ابن‌ مقله‌ در مورد اندازه حروف‌ و اعتبار صحت‌ آنها، کیفیت‌ به‌ دست‌ گرفتن‌ قلم‌ و هنگام‌ نوشتن‌ و گذاردن‌ بر روی‌ کاغذ، و مانند اینها، مطابی بیان شده است